ترویج عشق به زندگی، به یاد مرحوم سید علیرضا جواهری
مریم جواهری، خواهر علیرضا جواهری: حضور در مدرسۀ برادرم، به نوعی رفع دلتنگی است.
خانم مریم جواهری، خواهر مرحوم علیرضا جواهری است که در این گفت و گو به تجربه شان از ساخت مدرسه ای در روستای دودهۀ کوهین، در استان قزوین پرداخته اند. این مدرسه برای زنده نگه داشتن نام و یاد برادرشان، مدرسۀ «سید علیرضا جواهری» نام گذاری شده است. خانم جواهری از آشنایی با مجمع و فراز و نشیب های ساخت مدرسه صحبت کرده است که در زیر گفت و گوی کوتاه با ایشان را می خوانیم.
لطفاً از تجربۀ خود در زمینۀ مدرسه سازی و چگونگی ورود به این مسیر بفرمایید.
- بعد از فوت برادرم، دوست داشتم کاری کنم که برایش خوب باشد. ابتدا می خواستیم دستگاه دیالیز بخریم برای یک بیمارستان، اما از آنجا که می خواستم نامی از برادرم باقی باشد، تا هر موقع خواستم و دلتنگ شدم بتوانم آن را ببینم، تصمیم گرفتیم مدرسه بسازیم. ابتدا خیلی سخت بود، نمی توانستیم به کسی اعتماد کنیم، آشنایی نداشتیم که بدانیم به کجا باید مراجعه کنیم تا یکی از دوستان برادرم، آقای ابراهیم زاده را معرفی کرد که ایشان ما را راهنمایی کردند. در برخی سایت ها دیده بودم که مثلا برای بچه ها در جنوب مدرسه ساخته اند. ابتدا برای آنها می خواستیم یک مدرسۀ کوچک بسازیم چون آنجا هم خیلی احتیاج به مدرسه دارند و در کپر درس میخوانند و مبلغ خیلی بالایی هم بنا نبود هزینه کنیم اما به سایت ها نمی توانسیم اعتماد کنیم، ممکن بود انجام نشود. خیلی هم دور بود و قابل دسترس نبود.
آقای ابراهیم زاده و آقای مسعود رحمانی خوشبختانه خیلی بزرگوارند و کمک کردند این مدرسه دو ماهه ساخته شد. ما را با مجمع خیرین آشنا کردند. کمی نگرانی داشتم که پول را بدهیم و همینطور بماند، چون من اصرار داشتم تا سالگرد برادرم تمام شود و واقعاً اگر به امید آموزش و پرورش می ماندیم، ممکن بود خیلی طول بکشد اما آقای رحمانی همت کردند و واقعاً از ایشان ممنونم. همچنین آقای ابراهیم زاده برای سرکشی می آمدند و مبالغی را از منابع دیگر تأمین می کردند چون پول ما به تنهایی کفاف نمی داد. مثلاً آسفالت مدرسه را آقای رحمانی انجام دادند و به طور مرتب هفته ای یکی دوبارسرکشی می کردند، خودمان هم همیشه پیگیری می کردیم. خدا و این عزیزان کمک کردند تا طی دوماه ساخته شد.
میدانم خیلی مدارس نیمه کاره رها شده است اما ما اسفند ماه ۱۴۰۱ قرارداد بستیم و قرار بود ۱۵ اردیبهشت تحویل داده شود که تا اوایل خرداد ۱۴۰۲ تحویل دادند. مدرسه در روستای دودهۀ کوهین به نام برادرم «سید علیرضا جواهری» است.
چالش های مسیر شما به عنوان یک خیر مدرسه ساز چه چیزهایی بود؟
- یکی از آشناهای ما خیلی از این کار خوششان آمد. ایشان همسر جوانشان در کرونا فوت شده بود که از ما راهنمایی می خواست و من آقای رحمانی را معرفی کردم. این روزها هرجایی نیاز به یک آشنا هست و اگر نه کسی دنبال کار را نمی گیرد.
دختر خود من در مدرسۀ فرزانگان درس می خواند و می خواستم برای کم شدن فشار درسی، مدرسه اش را عوض کنم؛ این اواخر که به مدارس شهر سر میزنم، به نظرم وضعیت مدارس اصلاً خوب نیست و دل آدم میگیرد. مدرسۀ فرزانگان کلاس های خوب و دلباز با نیمکت های خوب دارد ولی خیلی از مدارس، حتی غیرانتفاعی ها خوب نیست. مدرسۀ برادرم واقعاً خوب ساخته شده است و آدم دلش می خواهد در آن درس بخواند. کلاس ها دلباز و نیمکت های نو که ادارۀ نوسازی به ما داد.
وسایل قبلی مدرسه به نظرم خیلی کهنه بودند چون هنوز بقیۀ مدارس را ندیده بودم. همۀ آنها بارکد داشت که تحویل گرفتند و نیمکت نو گذاشتند که اگر آقای رحمانی نبود، نیمکتی به ما تحویل نمی دادند. مدرسه سابقاً به نام ربیع بود ولی ما میخواستیم که حتماً نامش عوض شود. آن را کاملاً کوبیدند و دوباره ساختند. مدرسه آسفالت نداشت و والدین می گفتند که فرزندانشان مشکلات زیادی داشتند، پر از گِل بود، سرویس بهداشتی درستی نداشتند و ساختمان نشست کرده بود. بخشی از حیاط را هم مردم روستا به مدرسه بخشیدند برای فرزندان خودشان. ساختمانش خیلی زیبا و دلباز و با کیفیت ساخته شده است.
چندان پیگیری برای ساخت پروژه انجام نمی شد، آقای رحمانی مدام سر میزد و وادار می کرد که کار سریع تمام شود، به علاوه آسفالت حیاط را انجام داد و آقای ابراهیم زاده هم مبلغی که کم آمده بود را تأمین و کمک کرد. نوسازی هم نیمکت های مدرسه را داد و برق و گاز را تأمین کرد.
هدف ما این بود که چیزی برای برادرم علی ماندگار باشد. من هرسال دوست دارم اول سال تحصیلی بچه ها را ببینم. علی سرشار از عشق بود، به همه انرژی مثبت میداد و عشق به زندگی داشت. دوست دارم این عشق را به این کودکان بدهم که هرموقع ببینمشان، کمی رفع دلتنگی شود. مثلاً تولدش یا ابتدای سال تحصیلی برایشان هدیه ای به یاد او ببرم. دوست دارم همه جا نام و یاد او باشد نه من.